تحولات لبنان و فلسطین

فقه خوارجی علیه فقه امام و رهبری

طی سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مخالفان روش‌های متعدد و متنوعی را به‌منظور تضعیف و شکست این حرکت الهی- مردمی به‌کار بستند. آنها در ابتدا به مناسبت وضع افزارها و اقتضائات آن روز، مقابله سخت پیش گرفتند، اما به‌مرور و پس از آنکه از این نحوه مواجهه نومید شدند و نیز مناسبت صورت‌های جدید مبارزه، سناریوهای جنگی هر روز پیچیده‌تر شد. به‌نظر می‌رسد اکنون و در سال‌های ابتدایی دهه پنجم انقلاب، بسیاری از راهبردها و طراحی‌های مخالفان سوخته و امکان‌های محدودی باقی مانده است.

قول به محدودیت امکان‌ها، البته به‌معنای هیچ انگاشتن یا دست‌کم گرفتن مخالفت‌ها نیست، بلکه غرض تذکر به‌نسبت اقدامات آنها با وضع کلی اپوزیسیون است. با این‌حال، این امکان‌ها برای مخالفان خارج‌نشین و دشمنان، موسع‌تر از مخالفان داخلی انقلاب اسلامی است. به‌طور مشخص، بخشی از جریان سیاسی مدعی اصلاح‌طلبی وضع خوبی از این حیث ندارد و در سال‌های اخیر با نحوی انسداد در فکر و عمل مواجه شده است. از این‌رو، راهبردها و کنش‌های آنها صورتی رادیکال یافته و مخالفت‌شان با گفتمان انقلاب اسلامی صریح‌تر شده است.

به‌نظر می‌رسد یکی از راهبردهای اخیر این جریان در مواجهه با انقلاب اسلامی، مخالفت از موضع هواخواهی دین و تمسک به «ادبیات دینی» است. شاید کسانی بگویند که نقد انقلاب اسلامی از موضع دینی، چیز تازه‌ای نیست و برخی کسان حتی پیش از پیروزی انقلاب مخالف آن و منتقد قرائت امام‌خمینی(ره) از دین و نسبت آن با حکمرانی بودند. در پاسخ می‌توان گفت آن مخالفت‌ها نسبت‌به حرکت امام(ره)، پیشینی و از موضع اجتهادی و اختلافات نظری بود، اما مواجهه این جریان اخیر، به‌نحو پسینی و ناشی‌از اغراض سیاسی است. این دلواپسان دیررسیده دین و قرآن، برخلاف آن مخالفان متقدم که حکمرانی دینی را به‌لحاظ نظری و منطقی ممکن یا مطلوب نمی‌دانستند، درطول دهه‌های گذشته عیب و اشکال‌هایی را در عرصه اجرا و عمل دیده‌ و دلواپس «وهن دین» شده‌اند. از این جهت، مخالفان متاخر بیش از آنکه با علم و نظر ربط و نسبت داشته باشند، درگیر اراده به قدرتند و دلبستگی‌های سیاسی و جناحی دارند. به هرحال، مجموعه این عناصر اگرچه در استعمال ادبیات دینی در مخالفت با انقلاب اسلامی اشتراکاتی دارند، اما متنوعند و ذیل یک جریان واحد صورت‌بندی نمی‌شوند. از میان اینها، یکی جریان شبه‌علمی «فقه خوارجی» است که در اینجا محل بحث است.

  فقه خوارجی چیست و فقیه خوارجی کدام است؟

«فقه خوارجی» درمقابل «فقه انقلاب» و فقه نظام مطرح می‌شود و غرض آن تحریف مبانی فقهی انقلاب اسلامی و امام‌خمینی(ره) است. در سال‌های اخیر اصلی‌ترین لیدر این جریان، «محمد سروش‌محلاتی» از مدرسان حوزه علمیه قم بوده است. او مستظهر به حمایت و محل رجوع بخشی از اصلاح‌طلبان است و برخی رسانه‌های این جریان چندسالی است به انتشار سخنرانی‌ها و جلسات درس او اهتمام دارند. شاید خبرسازترین اظهارنظر او «درس تعامل سازنده و مذاکره» خواندن کربلا و عاشورا در توجیه اظهارات رئیس‌جمهور سابق بود که تا مدت‌ها نقل محافل علمی و مذهبی شد و واکنش‌ها را به‌نحو گسترده‌ای برانگیخت. اما این، تنها یکی از شذوذات متعدد سروش‌محلاتی است که به‌دلیل حساسیت افکار عمومی نسبت‌به قیام حضرت سیدالشهدا(ع) موردتوجه قرار گرفت، درحالی‌که اهل‌نظر و تحقیق می‌دانند بسیاری از اظهارات او از همین سنخ و ناشی‌از خصوصیات نگاه فقهی او است؛ اگر بتوان به چنین چیزی قائل شد. این خصوصیات یا به‌عبارت دقیق‌تر، وجوه ممیزه دستگاه شبه‌علمی فقه خوارجی دست‌کم پنج مورد و اجمالا به قرار زیر است.

۱ -در دستگاه فقه خوارجی، عمده غرض سیاسی است و نظرات علمی و استنباط‌های فقهی بیش از هرچیز از اغراض سیاسی فقیه و از حب‌وبغض‌های او تبعیت می‌کنند، به‌طوری‌که فقیهِ فقهِ خوارجی، هر آن مترصد این است که خلاف سیاست‌های جمهوری اسلامی اظهارنظر کند و موضعی علیه حرکت کلی انقلاب اسلامی بگیرد. مثلا اگر کسانی از فقها رای به وجوب شرکت در انتخابات دادند، فقیه فقه خوارجی با تمسک به استثنائات و با استفاده از روش‌شناسی مخدوش خود، همه همتش را درجهت تضعیف این حکم مصروف می‌دارد و از تلاش برای مقابله با حکمی که در خدمت نظام و انقلاب اسلامی است دریغ نمی‌کند. چنانکه سروش‌محلاتی در آستانه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ۹۸، صراحتا و برخلاف نظر مشهور امام‌خمینی(ره) و مفاد وصیتنامه ایشان که همه علما و حتی مراجع را به ضرورت شرکت در انتخابات دعوت کرده‌اند، صرفا با هدف و غرض سیاسی تکلیف شرعی تلقی کردن شرکت در انتخابات را بلاوجه دانست و آن را رد کرد، درحالی‌که در منظومه فکری امام(ره)، اصل بر حفظ و تقویت نظام اسلامی است و هر آنچه در خدمت این هدف باشد، قطعا داخل در موضوع فقهی تواند بود. یا در موضعی دیگر، درحالی‌که قاطبه اهل‌نظر و تحقیق از حادثه کربلا درس مبارزه و مقاومت می‌گیرند، سروش‌محلاتی برای آنکه با گفتمان انقلاب اسلامی و نظر ولی‌فقیه مخالفت کند، از کربلا درس مذاکره می‌گیرد. اساسا عمده اظهارات سروش‌محلاتی، اعم‌از جلسات درس و غیر آن، پیشینه سیاسی به‌معنای جناحی کلمه دارد و این معنا در سیره او عمده است. گویی حب‌وبغض‌ها دالی است که باید برای آنها دلایل فقهی دست‌وپا کرد.

۲ -«گزینش» و «مصادره به مطلوب» در دستگاه شبه‌علمی فقه خوارجی مهم و اساسی است. اساسی از این جهت که ادعای خط امام(ره) در این جریان حول همین دو مطلب می‌گردد. پاسخ به این پرسش که دستگاه فقهی‌ای که ماهیتا مقابل فقه انقلاب است، چطور می‌تواند مدعی خط امام باشد را باید در معجزه گزینش و مصادره به مطلوب جست. سروش‌محلاتی در جلسه اخیر درس خارج فقه خود تحت عنوان «تبیین مکتب فقهی امام‌خمینی(ره)»، با طرح این قول امام که «هر ملتی حق دارد سرنوشت خود را خودش تعیین کند» ادعا می‌کند که جریان مسلط این نظرات امام را نادیده گرفته‌اند و مبتنی‌بر این ادعا می‌خواهد همان ورد زبان اصلاح‌طلبان یعنی «حذف جمهوریت» را القا کند. درحالی‌که اگر انتخابات ریاست‌جمهوری را شاخص مهم حق تعیین سرنوشت درنظر بگیریم، میانگین مشارکت مردم در ۱۰ دوره گذشته و در ۳۰ سال اخیر، قریب به ۷۰ درصد بوده است. این البته ادعای مکرر سروش محلاتی است و کم نیستند مواردی که او با ادعای خط امام(ره)، اقوال بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی را به نفع خواسته‌های خود تحلیل و تفسیر کرده است. ازطرفی چطور می‌توان قول امام بر حق تعیین سرنوشت را دید و بر آن تاکید کرد، اما هشدار ایشان در وجوب حفظ نظام و انقلاب را نادیده گرفت و در مواضع مختلف درجهت تضعیف نظام اسلامی اقدام کرد؟ این گزینش اقوال امام(ره) را چطور می‌توان توجیه کرد؟

۳ -جای تردید نیست که نظریه ولایت فقیه، اساس تفکر امام و مهم‌ترین مولفه انقلاب اسلامی است. اینکه «برای فقیه عادل همه آن اختیارات پیامبر و ائمه علیهم‌السلام که به حکومت و سیاست برمی‌گردد، ثابت است» یا «اینکه در قانون اساسی بعضی شئون ولایت فقیه هست نه همه شئون آن، و از ولایت فقیه آن‌طور که اسلام قرار داده، هیچ‌کس ضرر نمی‌بیند» و اینکه «مخالفت با ولی فقیه، مخالفت با خداست» را بعید است قائلان به فقه خوارجی نشنیده باشند، اما مخالفت علنی و صریح با ولی‌فقیه و دستورات او، برجسته‌ترین خصوصیت دستگاه شبه‌علمی فقه خوارجی است. از میان مصادیق متعدد، یکی اینکه آقای سروش‌محلاتی که مدعی خط امام و مدافع مکتب فقهی ایشان است، در تمام سال‌هایی که آیت‌الله خامنه‌ای بر مقاومت دربرابر دشمن تاکید کرده‌اند، مشغول تبلیغ علیه این گفتمان و تئوریزه کردن سلطه‌پذیری بوده و از نیش و کنایه و طعنه نسبت‌به ولی‌فقیه چیزی کم نگذاشته است. بحث از استبداد دینی، حکومت اموی و نظام فرعونی دیگر تعریض‌های او نسبت‌به ولی‌فقیه است که تفصیل آن در این مجال ممکن نیست. اما می‌توان پرسید که چطور می‌شود میان ادعای اعتقاد و دلبستگی به خط امام و مکتب فقهی ایشان با تعرض به ولی‌فقیه و مخالفت با دستورات او جمع کرد؟

۴ -«عقل عرفی» همواره دامگه متفکران دینی خصوصا روشنفکران و نواندیشان دینی بوده است. چنانکه در تلاش برای جمع احکام دین و اصول تجدد و عقل جدید، همواره در ورطه عرفی‌گرایی افتاده‌اند، اگرچه ظاهرا دلبستگی‌هایی به دین دارند. دستگاه فقه خوارجی نیز همچون اسلام‌گرایی سکولار و روشنفکری دینی و بعضی دیگر از شقوق تفکر دینی، از این بیماری مصون نمانده و به‌جهت غلبه اغراض سیاسی در این دستگاه شبه‌علمی، عقل عرفی درقالب بحث از «جمهوریت» و «حق تعیین سرنوشت» و «حقوق شهروندی» درمقابل برخی اصول دینی قرار گرفته است. در این رابطه، یکی از مواردی که دائما مستمسک سروش‌محلاتی قرار می‌گیرد، قاعده «لاحرج» است. او قائل است که «خدا می‌گوید ما در دین حرج قرار ندادیم. نگفته فقط در عبادات حرج نیست، بلکه از اول دین تا آخر دین حرج ندارد. ما قلمرو خارج از این قاعده نداریم. قرآن می‌گوید حق جهاد را به‌جا بیاورید، بعد می‌گوید در دین حرج نیست.» تالی فاسد این نگاه به قاعده لاحرج در دستگاه فقه خوارجی، تجویز عافیت‌طلبی و سلطه‌پذیری است که صراحتا خلاف دستورات دینی است. این موضع نسبت‌به قواعد فقهی در نزد قاطبه فقها و علمای دین، ازجمله امام(ره) مقبول نیست، چه جمع میان احکام الهی و مطالبات مردم، غیر از عرفی‌گرایی است.

۵ -همچنین دیگر خصوصیت ممتاز این دستگاه فقهی، فهم بسیط نسبت‌به امر سیاست و حکومت است. اینکه باوجود تجربه‌های متعدد تاریخی و آنچه در ۴ دهه گذشته بر ما رفت، هنوز کسانی خیال می‌کنند با تسلیم و سازش و تبعیت از سلطه‌جویان، وضع معیشتی مردم رو به بهبودی می‌گذارد، جز سوءفهم نسبت‌به امر حکمرانی چه معنایی دارد؟ یا کسی که به حکم قاعده اضطرار، تبرئه مجرم و نفی مجازات در جامعه را تجویز می‌کند، فهم او از اداره جامعه و سیاست و حکومت چقدر معتبر است؟ اینکه سروش‌محلاتی پس از حوادث ماجرای افزایش قیمت بنزین می‌گوید «وقتی فضای اعتراض و انتقاد محدود شد و فشار اقتصادی و گرسنگی هم هست و کارد به استخوان رسیده است دیگر نمی‌توان در قالب محارب و باغی برخورد کرد»، نشان می‌دهد او از درک وضع تاریخی انقلاب اسلامی و عواملی همچون فشارهای خارجی، توطئه‌های دشمنان و اقتضائات سیاست جدید عاجز است. این ساده‌انگاری در دستگاه فقه خوارجی غالب است، به‌طوری‌که اساسا در همه نزاع‌ها،‌ تنها حکومت و حکمرانان مقصرند و عیب و اشکال‌ها هیچ عاملی غیر از این ندارد. این البته غیر از آنکه ساده‌انگاری است، به عرفی‌گرایی و تبعیت از اغراض سیاسی نیز مربوط می‌شود.

به هرحال، فارغ از درست یا غلط بودن مبانی علمی و روش‌شناسی این دستگاه فقهی،‌ ادعای آنها در باب مکتب امام(ره) خلاف فکر و عمل اصحاب فقه خوارجی است. امام‌خمینی(ره) در دهه اول انقلاب که وضع اقتصاد و معیشت مردم به‌مراتب از امروز بدتر بود، جهاد و مبارزه را تعطیل نکردند. ایشان باوجود فشار سیاسی و رسانه‌ای لیبرال‌ها بحث ولایت مطلقه فقیه و افزایش اختیارات ولی‌فقیه را مطرح کردند و همچنین درمقابل باغیان و یاغیانی که امنیت کشور را دنبال می‌کردند، علی‌رغم آن وضع بغرنج، با جدیت ایستادند. بنابراین، تجویزهای سازشکارانه این جماعت در سیاست‌خارجی، بی‌اعتنایی به ولایت فقیه و سهل انگاشتن امنیت و تئوریزه کردن باغی‌گری در کشور با فقه امام(ره)، خط امام(ره) و گفتمان امام(ره) و انقلاب هیچ مناسبتی ندارد.

منبع: فرهیختگان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.